در اينترنت نوشته ای از خانم شهرنوش پارسی پور ديدم که در آن از داستان يک جوان مبارز شيرازی که در زندان جمهوری اسلامی به او تجاوز شده سخن می گفت. پارسی پور با کمک گرفتن از تاريخ و دانشهای ديگر رواياتی از چنگيز مغول و آغا محمد خان آورده و در پايان واژه «زن ريش دار» را برای مردانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند بکار برده است.
با خواندن اين نوشته برايم بيشتر آشکار شد چرا مردم ايران و نسل جوان کنونی برای اينگونه «روشنفکران» تره هم خرد نمی کنند. بوی گند کوته بينی فمينيستی جای جای اين نوشته را گرفته بود. ايشان از آن تيپ روشنفکرانی هستند که تنها تا يک متری جلويشان را ميبينند و بس. تازه پافشاری هم می کنند که همه چيز را از ديدگاه تئوريک و روشنفکرمابانه فمينيستی تجزيه و تحليل کنند.
خانم پارسی پور، به چه حقی به خود اجازه می دهيد به جوانان مبارز اينگونه توهين کنيد؟ شما که خودتان راحت در اروپا يا آمريکا نشسته ايد چرا ديگر نمک روی زخم مبارزانی ميپاشيد که برای آزادی و رهايی از حکومت ستمگر دينی به پا خواسته و از همه چيز خود گذشته اند. حکومت و دينی که روشنفکران مجاهدين خلق و چريکهای فدايی خلق و سازمان توفان و حزب توده و کمونيستها و مائوئيست ها و فمينيستها و ديگر زهر مارهايی از اين دست برايش به ارمغان آوردند. ملت ايران و جوانان نسل کنونی از اين گونه روشنفکرها زده شده اند. کمک و ياری شما را هم نخواسته اند. تنها خواهش آنها اين است که آنها را به حال خود گذاشته و اين گونه بيشرمانه خطاب نکنيد.

اينگونه نوشته ها نشان می دهد که گروهی که خود را روشنفکر خوانده دارد روزبروز بيشتر از مردم کوچه و بازار فاصله می گيرد و به همين دليل ديد درستی نسبت به رويدادهای جامعه ندارد. بی جهت نيست که خيزش و جنبش کنونی اين باصطلاح «روشنفکران» را غافلگير کرده است. هرچند به نظر من آنها مدتهاست که از واقعيات جامعه پس افتاده اند و بجای ميهن پرستی و آموزش آن به فرزندان اين کشور يا جاسوس صدام از آب درامدند يا در اروپا و آمريکا زندگی راحتی را انتخاب کرده و به ساختن ايسم و پيسم ادامه دادند. گاهی هم درشتی کرده و به واژه سازی زشت دست ميزنند.

کسی که پا در راه مبارزه ميگذارد بايد پيه اينگونه کارها را به تنش بمالد. کاری که شما فمينيستها ميکنيد اين است که داريد دو چيز را در اين شرايط به هم ربط ميدهيد بدون آنکه نتيجه ای از آن بگيريد. ديگر اينکه با اين کار خواسته يا ناخواسته تخم ترس را در دل مبارزان جوان می پراکنيد. بايد بدانيم که تجاوز به مردان يکی از پست ترين شکنجه هاست ولی نميتواند يک مرد مبارز را بشکند. خوب برخورد کردن با اين موضوع ميتواند در ريختن ترس زندانيان بسيار موثر باشد. مهم تر از همه اينکه ما بايد ياد بگيريم با قربانيان اين گونه شکنجه ها با چشم ديگری نگاه نکنيم. زمانی که زندانی هستيد زندانبان می تواند هر کاری سر شما در بياورد، می تواند چيزی را در پوست، بينی، گوش، دهان يا در نشستگاه شما شما فرو برد. مردانی که اينگونه به آنها تجاوز می شود در واقع مردتر از پيش از آن هستند. آنها مبارزانی هستند که از هيچ چيز نمی هراسند. اگر اينگونه به اين پديده برخورد کنيم زمانی که زندانی شديم نخواهيم شکست.
در پايان اينکه اينگونه واژه سازی و آوردن واژه هايی مانند «زن ريش دار» تهوع آور است. اين کار را نکنيد

اهورامزدای پاک ايران زمين را از دشمن، دروغ و خشکسالی نگاه دارد